Monday, October 02, 2006



. . . و من نمی دانم که کجایم
. . .اینجا چه بسیار دور است
صمد صادق نژاد

3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

آن ماه نیست
دریچه ی تجربه است
تا یقین کنی که در فراسوی این جهاز شکسته سکان نیز
آن چه می شنوی
ساز کج کوک سکوت است
تا
یقین کنی
تنها ماییم
من و تو
نظارگان خاموش این خلا
دل افسردگان پا در جای
حیران دریچه های انجماد هم سفران
دستادست ایستاده ایم
حیرانیم
اما از ظلمت سرد جهان
وحشت نمی کنیم
!نه
وحشت نمی کنیم
تو را من در تابش فروتن این چراغ می بینم
آن جا که تویی
مرا تو در ظلمت کده ی ویران سرای من درمی یابی
.این جا که منم

3:21 AM  
Anonymous Anonymous said...

babaaaaaaaaaaaaaaaaa... kheali bahal shode...
damet ghizzzhhhhhhhhhhhh
maram daryam haji .... :D

5:35 AM  
Anonymous Anonymous said...

میدونی ... فکر می کنم عکاسی تو از طبیعت بی جان به حد خیلی خوبی رسیده ... شاید حالا وقت اون باشه که شانست رو در عکاسی اجتماعی امتحان کنی.

11:16 PM  

Post a Comment

<< Home